به گزارش مشرق به نقل از باشگاه خبرنگاران، آرام آرام هوا به گرمی می گراید و افزایش طول ساعات روز حوصله از کف همه می رباید. خانواده ها در بهار و تابستان زمان بیشتری را می توانند به خود و کنار هم بودن اختصاص دهند، زمانی که از آن با عنوان اوقات فراغت یاد می شود.
حال مسئله اینجاست که افراد جامعه ترجیح می دهند چگونه این اوقات فراغت را سپری کنند؛ در خیابان ها و پاساژها پرسه بزنند، به دیدن اقوام بروند، سری به موزه ها، گالری ها و تماشاخانه ها بزنند یا شاید هم به باغ وحش بروند و از دیدن حیوانات لذت ببرند. به رغم اینکه همه این موارد مراجعه کنندگان و مخاطبان خود را دارند ولی رجوع خانواده ها به بوستان و پارک ها برای تفریح بیشترین آمار را به خود اختصاص می دهد. ولی سوال اینجاست که چرا خانواده های ایرانی حداقل در عوض دو یا سه بار مراجعه به بوستان ها، سینما رفتن را در سبد تفریحات خود قرار نمی دهند.
سینما امروز بدل به یکی از ارکان رکین فرهنگ به شمار می آید، فقدان این مولفه در میان افراد جامعه می تواند نمایانگر فقر فرهنگی و به تبع آن معضلی اجتماعی شود. به طور حتم در پشت این انتخاب خانواده های ایرانی، یعنی انتخاب بوستان ها برای تفریح و خالی ماندن صندلی های مخملین سینماها دلیلی نهفته است.
شاید برخی خُرده بگیرند که افزایش بهای بلیط سینما دلیل عمده این بحران می باشد و سینما از وجه ای مقتصدانه برای خانوارها برخوردار نیست. ولی بالواقع این دلیل به اندازه کافی قانع کننده نیست چرا که با وضعیت تورم افزای جامعه ما پارک رفتن نیز آن چنان که می نماید ارزان و به صرفه نیست. برای رفتن به نزدیکترین بوستان های شهر باید بهای گزاف کرایه تاکسی ها و نرخ بنزین را به جان خرید، تازه از این گذشته تناول تنقلات مخارج یک تفریح ساده را دوچندان می کند. از این رو هر دوی این انتخاب ها هم رفتن به بوستان ها و سینماها به لحاظ هزینه ها باهم برابری می کنند. پس این دلیل به اندازه کافی موجه نیست.
ولی شاید دلیل قانع کننده تر فقدان جذابیت سینما برای خانواده های ایرانی مربوط به خود بدنه اصلی سینما باشد و نه دلایل عارضی چون قیمت بلیط ها. با نگاهی نه چندان عمیق به جریان سینما در چند سال اخیر به سختی می توان فیلمی را یافت که اعضای یک خانواده در کنار هم بتوانند به تماشای آن بنشینند.
نقطه عزیمت اغلب فیلم ها ملغمه ای بوده از ایده های دل نچسب، سرد و تیره به نحوی که ما شاهد تکرار درون مایه هایي چون خیانت در روابط زناشویی و یا سوءظن هستیم، در حالی که حفظ روابط خانوادگی و امنیت عاطفی و روانی میان مردمان ما یک تابو است که به هیج وجه تاب خدشه برداشتن آن را نمی آورند. مسئله دیگر در این راستا، جای خالی دغدغه های خانواده ها در فیلم های سینمایی ماست، دغدغه هایي چون بیکاری، اعتیاد، نگرانی ها بابت امرار معاش و مسکن از جمله نگرانی هاي روزمره خانوارهاست که به ندرت در آثار سینمایي به آنها پرداخته می شود.
از این رو می توان یکی از عمده دلایل انتخاب خانواده ها را میان چمن های بوستان ها و صندلی های مخملی سینما ها، دلیل درونی و مربوط به درون مایه های فیلم ها و بدنه سینما جست که در نحوه ارتباط برقرار کردن با مخاطبانش کر و لال و گنگ بوده است.يكي از لوازم نيل به يك سينماي اجتماعي وخانوادگي آشنا بودن فيلمسازان با دغدغه ها ونگراني هاي مردم در زندگي روزمره است وبراي اين منظور عوامل سينماي اجتماعي بايد در كنار اين مردم زندگي كنند و در فضاي زيستي مردم تنفس كنند تا شايد مددي رسانده و سينما با انعكاس زندگي اجتماعي بستري براي گذران اوقات فراغت خانوده ها در كنار هم شود.
سینما امروز بدل به یکی از ارکان رکین فرهنگ به شمار می آید، فقدان این مولفه در میان افراد جامعه می تواند نمایانگر فقر فرهنگی و به تبع آن معضلی اجتماعی شود. به طور حتم در پشت این انتخاب خانواده های ایرانی، یعنی انتخاب بوستان ها برای تفریح و خالی ماندن صندلی های مخملین سینماها دلیلی نهفته است.